روزنامه شرق چند روز پیش در مصاحبه با یک به اصطلاح جامعه شناس از طرحی حمایت کرده و درباره آن نوشته است که بر مبنای آن زنان مجرد با به عهده گرفتن سرپرستی یک کودک دختر مادر بودن را تجربه خواهند کرد .
برای این که از شائبه قرائت های مغایر با متن دور شویم عین آن چه که روزنامه شرق از آن سخن گفته و در مدح آن قلم فرسایی کرده است را برای مخاطبان محترم بازگویی می کنیم و بعد به نقد آن می نشینیم .
بر اساس آن چه در گزارش شرق آمده است « شرایط واگذاری کودکان به خانوادههای متقاضی در قانون جدید فرزندخواندگی نسبت به گذشته تسهیل شده است؛ بهطوریکه با اجرائیشدن این قانون ، دختران مجرد بالای ۳۰ سال میتوانند با پذیرفتن یک کودک دختر، از امکان مادرشدن برخوردار شوند. به نظر میرسد تغییرات سالهای اخیر جامعه ایران تصویب چنین قانونی را ضروری کرده است هرچند هنوز مشخص نیست با شرایط اقتصادی و فرهنگی کنونی اجرای این قانون چه اندازه میتواند به مادرشدن دختران مجرد بالای ٣٠ سال منجر شود.»
روشن و واضح است که مادر بودن یک زن یک بعد شخصی و عاطفی داشته و بعد دیگر آن ناظر بر جامعه است ، مادر بودن از سویی حس عاطفی زن به داشتن بچه و ایجاد رابطه با نوزاد را برآورده می سازد و از سوی دیگر نیاز جمعیتی جامعه را برآورده می سازد .
این که کودکان بدون سرپرست نیازمند سرپرست هستند و کسانی باید با احساس وظیفه این نیاز طبیعی را برآورده سازند شکی نیست ولی آیا سپردن سرپرستی کودکان بدون سرپرست به زنان مجرد دو نیاز فوق را برآورده خواهد ساخت ؟
۱-طبیعی است که یک زن هیچ گاه حس عاطفی که به نوزاد خود داشته و دارد به کودک دیگری که سرپرستی او را به عهده گرفته است نخواهد داشت و حس مادر بودن نیز با بر عهده گرفتن سرپرستی آن کودک برآورده نخواهد شد و تنها در این میان کار خیری که صورت می گیرد آن است که کودکی بدون سرپرست ذیل توجه و عنایت یک زن اداره شده و به نیازهای او به صورت ریز توجه خواهد شد . و صد البته نیاز اساسی این کودک یعنی تربیت در کانون یک خانواده از سوی یک دختر مجرد هرگز برآورده نخواهد شد . چرا که یک کودک همزمان که نیاز به مادر دارد نیازمند پدر نیز هست و صحیح به نظر نمی رسد!
در كتاب «مقصر» نوشته آنِ كولتر ، نویسنده تاکید می کند « تربیت كودكان به شکل ايده آل توسط پدر و مادر ممکن است و نه از طريق دو مرد يا دو زن يا حتي توسط يك زن.»
بورت پرِلوتسكي یکی دیگر از نویسندگان آمریکایی نیز در این زمینه می گوید : يكي از اعتقادات احمقانه فمنيست ها و بي فكران سياسي اين است كه بچه ها واقعاً به وجود پدر نيازي ندارند. من مي گويم كه مادران آمريكايي به لطف افزايش حقوق و منابع خوب بانك اسپرم، به نقطه اي رسيده اند كه مردان را فقط براي باز كردن در بطري هاي سس گوجه فرنگي و گرفتن كالا از قفسه هاي بالايي، مفيد مي دانند.
۲-آیا نیاز جامعه به جمعیت فعال با این قانون و یا طرحی که شرق نشینان از آن با آب و تاب تعریف می کنند برآورده می شود ؟! پاسخ منفی است . اگر قرار بر این باشد که دختران مجرد با بر عهده گرفتن تربیت یک کودک دختر حس مادر بودن را تجربه کنند تکلیف نیاز جامعه به افزایش جمعیت و تشکیل کانون خانواده چه خواهد شد ؟
۳-یکی از فلسفه های تشکیل خانواده مبارزه با فساد اخلاقی است که مجرد بودن زمینه ساز آن است . سوال این جا است که آیا با این قانون گامی در جهت مبارزه با فساد در جامعه برداشته خواهد شد و یا سنگی روی سنگ فساد در جامعه گذاشته می شود ؟!
نتیجه ای که از سه نکته فوق می توان گرفت آن است که «سرپرستی دختران مجرد » آن چنان که شرق نشینان غرب زده می گویند « پاسخ به یک نیاز اجتماعی» نیست بلکه با این طرح از سویی با حرکت به سمت کاهش جمعیت و از سوی دیگر با نهادینه سازی فساد که از تضعیف کانون های خانواده ناشی می شود جامعه تضعیف شده و به سمت متلاشی شدن پیش می رود.
نظر شما